گزارشگر:غلاممحمد محمدی - ۱۸ جوزا ۱۳۹۲
سرسخن :
مسایلِ مورد بحثِ ما در این رساله، موضوعات مرزی است و این بحثها به علم جغرافیای سیاسی تعلق میگیرد. جغرافیای سیاسی، علمیست که پدیدههای سیاسی را بر مبنای جغرافیای آن مورد بحث قرار میدهد و یا به بیان دیگر، جغرافیای سیاسی، تأثیر محیطِ جغرافیایی بالای سیاستِ کشورها نیز خوانده میشود.
موضوع علم جغرافیای سیاسی، اختلاف پدیدههای سیاسی بین مناطق یا محیطهای جغرافیایی است، و یا هم رابطه بین عوامل جغرافیایی و عکسالعمل انسانی میباشد.
تمام کشورهای مستقلی که در یک ساحۀ معینِ جغرافیایی بهوجود میآیند، چه کوچک و چه بزرگ، از خود مشخصاتِ متعددی دارند که هرکدام از این مشخصات، در جای خودش دارای اهمیت اساسی است. مثلاً :موقعیت، وسعت خاک، مرزها، مرکز یا پایتخت، بنادر بحری و بنادر خشکه که از مشخصات بارز کشورها برای باشندهگان داخل و همسایههایشان محسوب میگردد.
موقعیت و اقلیم کشورها بالای زراعت، زراعت بالای اقتصاد و اقتصاد بالای سیاست تأثیر بهسزایی دارد. از جمله عوامل مهمِ جغرافیایی، مرزهای کشورهاست؛ زیرا یک کشور (ناحیۀ متشکل سیاسی) را از کشور دیگر متمایز میسازد و همین ناحیۀ متشکل سیاسی را تمامیت ارضی یک کشور مینامند و بالای تمامیت ارضی، حاکمیت ملی تمثیل میشود. و همین تمامیت ارضی است که برای باشندهگان آن کشور «مادر وطن» خوانده میشود. کشورهایی که مانند افغانستان تمامیت ارضیِ مشخص ندارند، در حقیقت «مادر وطن»شان معلوم نیست. در این صورت، برای کدام منطقه و برای دفاع از کدام محدوده، باید فداکاری کنند و دین خود را ادا سازند؟!
خطوطی که اراضیِ یک کشور را از کشور دیگر جدا میسازد، «مرزهای بینالمللی» نامیده میشود.
از آنجا که در رابطه با مرزهای بینالمللی بین برخی کشورها اختلاف بهوجود میآید، مطالعۀ آن در علم جغرافیای سیاسی، دارای اهمیت اساسی است. چنانکه لارد کرزون وایسرای هند برتانوی گفته است: «سرحداتِ کشورها مانند لبۀ تیغ هستند، حیات و مماتِ کشورها به سرحداتشان بستهگی دارد.»
قابل تذکر است که خطوط مرزی علاوه بر اینکه حدود یک کشور را تعیین میکنند، وسعت و ساحۀ حاکمیتِ آن را نیز معین میسازند و مشخص میکند که دولتها از کدام مناطق مالیه بگیرند، قوانین خویش را بالای کدام مناطق تطبیق نمایند و در برابر کدام مردم، مسوولیت و صلاحیت دارند.
هرچند طی دو قرن اخیر، مرزهای بسیاری کشورها بر اثر جنگها، تجاوزگریها و لشکرکشیها تغییر کرده است؛ اما از سوی دیگر، بر اثر پیشرفتهای چشمگیر جوامع بشری، هم از لحاظ سیاسی و فرهنگی و هم از نظر رفع موانع گمرکی، رفع موانع تردد و برقراری روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و انسانی، از اهمیتِ مرزهای بینالمللی کاسته شده است.
اما در برخی موارد موانع مرزی مانند: مرزهای اتحاد شوروی سابق، مرزهای هند و پاکستان، چین و اتحادیۀ شوروی، آلمان شرقی و غربی، کوریای شمالی و جنوبی، تشدید گردیده و روابط میان مردمان دو طرف مرز، هرکدام در زمانی معین، به حداقل کاهش یافته است.
از نظر علم جغرافیای سیاسی، اهمیتِ سرحدات برای کشورهای مختلف، میتواند متفاوت باشد. مثلاً: برای کشورهای پیشرفته و متمدن، آزاد بودنِ مرز و برای کشورهای عقبمانده و در حال رشد، بسته بودنِ مرزها اهمیت دارد. اما قابل تذکر است که مرز دیورند، از شومترین مرزها در جهانِ امروز به شمار میرود و حتا به دهلیز مرگ مبدل شده است.
در گذشتههای دور سرحدات کشورها در یک خط معین و مشخص نبوده و یک منطقه مانند کوه، دریا، دشت یا جهیل، دو کشور یا دو امپراتوری را از هم جدا میکرد. اما پس از به وجود آمدن سازمان ملل متحد و تنظیم قوانین مدون آن، سرحدات تمامی کشورها بهطور دقیق و بهصورت یک خط، معین شده است که «خطوط مرزی» نامیده میشوند.
اما در حال حاضر، مرزها بعضی کشورها بهطور استثنایی دو خط هستند، مانند: مرز دو کوریا، در جبلالطارق بین مراکش و هسپانیه، منطقۀ «سیویتا» در افریقای شمالی، مرز بین عراق و سعودی و غیره.
مرز دیورند بین افغانستان و هند برتانوی و حالا افغانستان و پاکستان، از نوع مرزهای یک خط میباشد. یعنی مناطقی که بهنام «قبایل آزاد» یاد میشوند، وجود قانونی ندارند و بهکارگیری اصطلاح «قبایل آزاد»، مداخله در امور داخلی کشورِ همسایه محسوب میشود .
در دوران امپراتوری روم قدیم و چین قدیم، سرحدات خطوطی یا مناطقی بودند که مدنیت را از وحشت جدا میکردند؛ چنانکه رومنها سرحداتشان را در امتداد دریای راین و دانوب و به وسیلۀ اعمار دیوار در شمال انگلستان و جنوب جرمنی تثبیت کرده بودند و چیناییها برای حفاظت امپراتوریشان از حملات اقوام وحشی، دیواری بزرگ کشیده بودند. در قرون وسطا نیز سرحدات در تغییر و تحول بود، اما از نیمۀ دوم قرن ۲۰ به بعد، سرحدات کشورها به خطوط مرزی تبدیل شده و حدودشان ثابت مانده است.
برای نخستینبار در تاریخ بشریت، دولت مادها (بخشی از ایران امروزی) و دولت لیدی (بخشی از ترکیۀ امروزی) طی قرارداد یا معاهدهیی به تاریخ ۲۹ جون ۵۹۰ قبل از میلاد، سرحد کشورهایشان را مسیر رود «هالیس» تعیین و مقرر کردند، تا سرحداتشان علامتگذاری شود و رفتوآمد نیز بر پایۀ قانون باشد.
کسانی که امروز مخالف بستنِ مرز دیورند هستند، شاید ۲۵۰۷ سال، عقبماندهتر از جوامع لیدی و ماد باشند.
به اعتقاد دانشمندان علم جغرافیای سیاسی، در صورت نبود مرزهای مشخص بینالمللی، وحدت سیاسی و وحدت ملی در کشورها بهوجود آمده نمیتواند؛ یعنی خیالات واهی، قبیلهپرستی و گرایشهای زبانی، مذهبی و نژادی، تبارز نموده اتحاد نسبیِ موجود را از بین میبرد (مانند افغانستان امروز). و همچنان اگر مرزهای کشورها معین و مشخص نباشند، باشندهگان آنها هرگز روی آرامش نخواهند دید…
Comments are closed.